مقدمه:
در قرآن مجید آیه ای که بر وقف و احکام فقهی آن صراحت داشته باشد وجود ندارد، ولی می توان از باب اولویت با آیات مربوط به «احسان و انفاق»، «قرض الحسنه»، «تعاون» و «صدقه» به جواز و بلکه جهان و استحباب وقف استدلال کرد؛ از جمله آیاتی که به طور عموم بر انجام خیرات و تشویق و تحریض آنها دلالت دارد،

آیه ۹۲ از سوره آل عمران است که می فرماید:«لن تنالُوا البرَّ حتّی تُنفقوا من شیءٍ فإنّ الله به علیم»[ آل عمران/ ۹۲ ]شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید، مگر آن که از آنچه دوست می دارید و بسیار محبوب است در راه خدا انفاق کنید «هرچه انفاق کنید خدا بر آن آگاه است». و نیز آیه ۴۶ از سوره کهف که می فرماید:

«المالُ و البَنونَ زینةُ الحیاةِ الدنیا و والباقیات الصالحات خیرٌ عند ربک ثواباً خیرٌ اَملاً»[ کهف / ۴۶]؛مال و فرزندان زینت حیات دنیاست و (لیکن) اعمال صالح که تا قیامت باقی است ( مانند نماز و تهجد و ذکر خدا و صدقات جاری چون بنای مسجد و مدرسته و موقوفات و خیرات در راه خدا) نزد پروردگار بسی بهتر (عاقبت) آن نیکوتر است.
 
 
عطا و احسان
(فأما من أعطی واتقی وصدق بالحسنی فسنیسره للیسری)(1).«اما آن که (حق خدا را) داد و پروا داشت و پاداش نیکوتر را تصدیق کرد، به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت.»

شان نزول آیه:
در خانه شخصى ثروتمند درختى بود که کودکان همسایه هنگامى که میوه آن درخت به زمین مى‌ریخت، آن را برگرفته و مى‌خوردند ولى صاحب درخت، میوه را از دهان اطفال مى‌گرفت. پدر اطفال مسئله را به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله گزارش داد.


حضرت نزد صاحب خانه رفته و پیشنهاد کردند درخت را در برابر درختى در بهشت به من بفروش. آن مرد جواب رد به پیامبر داد و گفت: دنیاى نقد را به آخرت نسیه نمى‌فروشم.

پیامبر برگشت. یکى از یاران پرسید: آیا اگر من آن درخت را بگیرم و با من نیز چنین معامله‌اى مى‌کنید؟ حضرت فرمود: آرى. آن شخص توانست با بهایى چندین و چند برابر، درخت را خریدارى کند و در اختیار پیامبر گذارد. آن حضرت به نزد آن خانواده فقیر آمده و درخت را به آنها بخشید. در این هنگام آیات این سوره نازل شد. 


22322- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) - لرجل مر علیه وهو یغرس غرسا فی حائط له -: ألا أدلک علی غرس أثبت أصلا وأسرع إیناعا وأطیب ثمرا وأنقی؟ قال: بلی فداک أبی وامی یا رسول الله. فقال: إذا أصبحت وأمسیت فقل: " سبحان الله والحمد لله ولا إله إلا الله والله أکبر " فإن لک بذلک إن قلته بکل تسبیحة عشر شجرات فی الجنة من أنواع الفاکهة، وهن من الباقیات الصالحات. فقال الرجل: اشهدک یا رسول الله أن حائطی هذا صدقة مقبوضة علی فقراء المسلمین من أهل الصفة، فأنزل الله تبارک وتعالی (فأما من أعطی واتقی وصدق بالحسنی فسنیسره للیسری)(2).

22322 - پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر مردی گذشت که در باغ خود مشغول کاستن نهالی بود. به او فرمود: آیا تو را به نهالی راهنمایی نکنم که ریشه‏ اش محکمتر باشد و زودتر به بار نشیند و میوه‏ اش خوشمزه‏ تر و پاکیزه‏ تر باشد؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا.


فرمود: در شروع هر صبح و شب بگو: «سبحان الله والحمدالله و لا الله الا الله و الله الکبر»؛ زیرا اگر این جمله را بگویی برای هر تسبیحی ده درخت از میوه‏های گوناگون در بهشت خواهی داشت و اینان از باقیات الصالحاتند.

مرد عرض کرد: ای رسول خدا، شاهد باش که من این باغم را وقف مسلمانان تهیدست اهل صفه کردم. در این هنگام خداوند تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود: «و اما کسی که اعطا کرد و پروا داشت و (پادش) نیکوتر را تصدیق کرد، و به زودی راه آسانی پیش پای او خواهیم گذاشت.».

22323- قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) - لما سئل عن أرض من ثمغ -: احبس أصلها وسبل ثمرتها (3).

22323 - در پاسخ به سؤال درباره‏ی زمینی از ثمغ (4)-: اصل آن را وقف کن و میوه (و حاصل) اش را (برای کسانی که وقف آن‏ها کرده‏ای) وابگذار.

22324- فی عوالی اللآلی عن النبی (صلی الله علیه وآله) أنه قال: حبس الأصل، وسبل الثمرة. وفی درر اللآلی عنه (صلی الله علیه وآله) أنه قال: إن شئت حبست أصله، وسبلت ثمرتها (5).

22324 - در «عوالی اللآلی» از پیامبر صلی الله علی و اله نقل شده است که فرمود: اصل را وقف کن و میوه (و حاصل) را وابگذار. در «در اللآلی» از آن حضرت آمده است: اگر خواستی اصل آن را وقف کن و میوه‏اش را وابگذار.

22325- قال جابر -: لم یکن من الصحابة ذو مقدرة إلا وقف وقفا (6).
22325 - جابر: هیچ توانگری از صحابه نبود، مگر این که چیزی وقف کرد.

22326- قال الإمام علی (علیه السلام) - فی وصیته بما یعمل فی أمواله کتبها بعد منصرفه من صفین -: هذا ما أمر به عبد الله علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین فی ماله ابتغاء وجه الله لیولجه به الجنة ویعطیه به الأمنة منها، فإنه یقوم بذلک الحسن بن علی یأکل منه بالمعروف وینفق منه بالمعروف، فإن حدث بحسن حدث وحسین حی قام بالأمر بعده وأصدره مصدره. وإن لابنی فاطمة من صدقة علی مثل الذی لبنی علی، وإنی إنما جعلت القیام بذلک إلی ابنی فاطمة ابتغاء وجه الله، وقربة إلی رسول الله، وتکریما لحرمته، وتشریفا لوصلته. ویشترط علی الذی یجعله إلیه أن یترک المال علی اصوله، وینفق من ثمره حیث امر به وهدی له، وألا یبیع من أولاد (7) نخیل هذه القری ودیة حتی تشکل أرضها غراسا (8). قال السید رضی الله عنه: قوله (علیه السلام) فی هذه الوصیة: ألا یبیع من نخلها ودیة " الودیة " الفسیلة " وجمعها ودی، وقوله: " حتی تشکل أرضها غراسا " هو من أفصح الکلام والمراد به أن الأرض یکثر فیها غراس النخل حتی یراها الناظر علی غیر تلک الصفة التی عرفها بها، فیشکل علیه أمرها ویحسبها غیرها.

22326 - امام علی علیه السلام - در وصیت نامه ‏ای که در پی بازگشت از صفین درباره‏ ی نحوه‏ی عمل با اموالش نوشت - این نوشته ‏ای است که درآن بنده‏ی خدا علی بن ابی‏طالب، امیرمؤمنان، برای طلب خشنودی خدا نسبت به نحوه‏ی عمل با دارایی‏اش دستور داده است. تا بدین وسیله خداوند او را به بهشت درآورد و به خاطر آن امان عطایش فرماید...

حسن بن علی به این کار بپردازند و از آن دارایی به نحو شایسته‏ای مصرف کند و به نحو شایسته‏ ای از آن انفاق نماید. و اگر برای حسن پیشامدی کرد و حسین زنده بود، پس از او حسین به این فرمان جامه‏ی عمل بپوشند. و همان کار او (حسن) را انجام دهد.

و نصیب دو فرزند فاطمه از دارایی علی، همانند نصیب دیگر فرزندان علی است.و علت آن که انجام این وصیت را به عهده‏ی دو فرزند فاطمه گذاشتم، جلب خشنودی خدا و تقرب به پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و گرامیداشت حرمت و بزرگداشت پیوند اوست.

و بر کسی که این مال را به او می‏سپارد شرط می‏کند که اصل مال را نگهدارد و درآمد آن را در راه‏هایی که بدان فرمان داده شده و به آن راهنمایی که بدان فرمان داده شده و به آن راهنمایی شده است، به مصرف برساند و نهال‏های درختان خرما را که از نخلستان به گونه‏ای بارور گردد که گویی زمینی دیگر است.

سید رضی می‏گوید: این جمله ‏ی حضرت در این وصیت که: «الا یبیع من نخلها ودیه» (یعنی نهال خرما بنی از درختان خرمای این آبادی‏ها را نفروشد)، کلمه «ودیه» به معنای نهال خرماست و حمع آن «ودی» می‏باشد و و جمله ‏ی «حتی تشکل ارضها غراسا» از شیواترین و فصیح‏ترین جملات است و مقصود این است که در آن آبادی‏ها روییدن درختان خرما زیاد شود تا جایی که وقتی آن را می ‏بیند، با آن چه قبلا دیده بوده متفاوت باشد به طوری که تشخیص آن برای او مشکل شود و خیال کند این زمین غیر از آن زمینی است که قبلا دیده است.

22327- قال الإمام الصادق (علیه السلام): قسم رسول الله (صلی الله علیه وآله) الفئ فأصاب علیا، أرض، فاحتفر فیها عینا فخرج منها ماء ینبع فی السماء کهیئة عنق البعیر فسماها عین ینبع، فجاء البشیر لیبشره فقال: بشر الوارث! هی صدقة بتا بتلا فی حجیج بیت الله وعابر سبیله لاتباع ولا توهب ولاتورث، فمن باعها أو وهبها فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین لا یقبل الله منه صرفا ولاعدلا (9).

22327 - امام صادق علیه‏السلام: رسول خدا صلی الله علیه واله غنایم را تقسیم کرد و یک قطعه زمین به علی رسید.

علی دستور داد در آن زمین چشمه ‏ای حفر کنند و چشمه به آب رسید و مانند گردن و شتر از آن آب به آسمان فوران کرد، لذا حضرت آن را «عین ینبع» (چشمه جوشان) نامید. کسی آمد که به آن حضرت مژده دهد. حضرت فرمود: وارث را بشارت ده! این صدقه‏ای است قطعی و مسلم برای حاجیان خانه‏ی خدا و مسافر راه آن. نه فروختنی است نه بخشیدنی و نه ارث بردنی.

پس هر که آن را بفروشد یا ببخشد لعنت خدا و فرشتگان و مردم همه بر او باد و خداوند از او نه مستحبی پذیرد و نه واجبی. (یا نه توبه‏ای و نه فدیه‏ای).

22328- قال الإمام الباقر (علیه السلام): إن رسول الله (صلی الله علیه وآله) خرج فی جیش فأدرکته القائله وهو مایلی الینبع، فاشتد علیه حر النهار فانتهوا إلی سمرة فعلقوا أسلحتهم علیها وفتح الله علیهم، فقسم رسول الله موضع السمرة لعلی فی نصیبه. قال: فاشتری إلیها بعد ذلک، فأمر مملوکیه أن یفجروا لها عینا، فخرج لها مثل عین الجزور، فجاء البشیر یسعی إلی علی یخبره بالذی کان، فجعلها

علی صدقة فکتبها: " صدقة لله تعالی یوم تبیض وجوه وتسود وجوه، لیصرف الله بها وجهی عن النار، صدقة بتة بتلة فی سبیل الله تعالی، للقریب والبعیة (10)، فی السلم والحرب، والیتامی والمساکین وفی الرقاب "(11).

22328 - امام باقر علیه‏السلام: رسول خدا صلی و الله علیه و آله با سپاهی بیرون رفت، نیمروز به نزدیک ینبع رسید. گرمای شدید ظهر آن حضرت را می‏آزرد. پس به درخت مغیلانی رسیدند و سلاحهای خود را به آن آویختند.

خداوند (در این جنگ) فتح و پیروزی نصیب آنان فرمود و رسول خدا صلی الله علیه و اله محل آن درخت را (از غنایم) سهم علی قرار داد. امام باقر فرمود.: علی علیه‏السلام بعدا مقدار دیگری از آن زمین خریداری کرد و به سهم خود افزود و به غلامانش دستور داد برای آن اراضی چاه آبی حفر کردند و آب مانند گردن شتر فوران کرد. یک نفر به طرف علی دوید و این خبر را به آن حضرت مژده داد. علی علیه‏السلام آن را صدقه قرار داد و چنین نوشت:

«این صدقه‏ای است برای خدای متعال به خاطر روزی که در آن عده‏ای روسپید و عده‏ای روسیاه می‏شوند، تا خداوند به واسطه‏ی آن «صدقه» چهره‏ی مرا از آتش دور گرداند؛ صدقه‏ای است قطعی و مسلم در راه خدای متعال برای خویش و بیگانه، در زمان صلح و جنگ برای یتیمان و مستمندان و در راه آزادی بردگان».

22329-قال أبو العباس محمد بن یزید المبرد فی الکامل: حدثنا أبو محلم محمد بن هشام فی إسناد ذکره، آخره أبو نیزر وکان أبو نیزر من أبناء بعض ملوک الأعاجم، قال: وصح عندی بعد أنه من ولد النجاشی، فرغب فی الإسلام صغیرا فأتی رسول الله (صلی الله علیه وآله) فأسلم وکان معه فی بیوته، فلما توفی رسول الله (صلی الله علیه وآله) صار مع فاطمة وولدها (علیهم السلام).

قال أبو نیزر: جاءنی علی بن أبی طالب (علیه السلام) وأنا أقوم بالضیعتین عین أبی نیزر والبغیبغة - إلی أن قال - ثم أخذ المعول وانحدر فی العین فجعل یضرب وأبطأ علیه الماء، فخرج وقد تفضج جبینه (علیه السلام) عرقا، فانتکف العرق عن جبینه ثم أخذ المعول وعاد إلی العین، فأقبل یضرب فیها وجعل یهمهم، فانثالت کأنها عنق جزور فخرج مسرعا وقال: اشهد الله أنها صدقة، علی بدواة وصحیفة، قال: فعجلت بهما إلیه فکتب: " بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما تصدق به عبد الله علی أمیر المؤمنین تصدق بالضیعتین المعروفتین بعین أبی نیزر والبغیبغة علی فقراء أهل المدینة وابن السبیل لیقی الله بهما وجهه حر النار یوم القیامة، لاتباعا ولا توهبا حتی یرثهما الله وهو خیر الوارثین، إلا أن یحتاج إلیهما الحسن والحسین فهما طلق لهما، ولیس لأحد غیرهما ". قال محمد بن هشام: فرکب الحسین (علیه السلام) دین، فحمل إلیه معاویة بعین أبی نیزر مأتی ألف دینار فأبی أن یبیع، وقال: إنما تصدق بها أبی لیقی الله بها وجهه حر النار ولست بائعهما بشئ (12).

22329 - ابوالعباس محمد بن یزید مبرد در الکامل می‏نویسد: ابومحلم محمد بن هشام در سلسله سندی که آن را ذکر نمود و در آخرش ابونیزر قرار داشت و او یکی از شاهزادگان عجم بود، برایم حدیث کرد و گفت:

بعدا برایم معلوم شد که ابونیزر از فرزندان نجاشی بوده است و در خردسالی به اسلام متمایل شد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و مسلمان شد و در خانه‏ های آن حضرت با ایشان به سر می‏برد و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله درگذشت، او پیش فاطمه علیه‏السلام و فرزندان او رفت.

ابونیزر می‏گوید، من اداره‏ی دو ملک، یکی عین ابی‏نیرز و دیگری بغیبغه را به عهده داشتم. علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام نزد من آمد و... سپس کلنگ را برداشت و داخل چاه رفت و شروع به کندن کرد، اما مدتی گذشت و به آب نرسید. حضرت در حالی که از پیشانیش عرق می‏چکید بیرون آمد و عرض پیشانی خود را پاک کرد و دوباره کلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و شروع به کندن کرد و همهمه می‏کرد. ناگهان آب مانند گردن شتر بیرون زد و علی به سرعت بالا آمد و فرمود.

خدا را گواه می‏گیرم که این صدقه است. دوات و کاغذی برایم بیاور. ابونیزر می‏گوید: من به سرعت دوات و کاغذ حاضر کردم و علی علیه‏السلام نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بدین وسیله بنده‏ی خدا علی امیرمؤمنان دو ملک معروف به چشمه ابی‏نیزر و بغیبغه را صدقه قرار داد

برای تهیدستان مدینه و در راه ماندگان تا به واسطه‏ی این دو (صدقه) خداوند در روز قیامت چهره ‏ی او را از گرمای آتش نگهدارد؛ نه فروختنی هستند و نه بخشیدنی تا این که خداوند آن‏ها را به ارث برد و او بهترین وارثان است. مگر این که حسن و حسین به آن‏ها احتیاج پیدا کنند که در این صورت در اختیار آنان می‏باشد و جز این دو برای کسی دیگری نمی‏باشد».

محمدبن هشام می‏گوید: حسین علیه‏السلام قرضی داشت و معاویه دویست هزار دینار برای او فرستاد تا چشمه‏ی ابی‏نیزر را به او بفروشد، اما حسین از فروختن آن امتناع ورزید و فرمود: آن را پدرم صدقه قرار داده است تا بدان وسیله خداوند چهره او رااز گرمای آتش نگهدارد و من آن را به هیچ قیمتی نمی
‏فروشم.
 

پی نوشت:

1- اللیل: 5 - 7.
2- البحار: 103 / 182 / 4.
3- کنز العمال: 46150.
4- در لسان العرب آمده است: ثمغ ملکی بوده ازعمر بن خطاب در مدینه که آن را وقف کرد.
5- مستدرک الوسائل: 14 / 47 / 16074 و 16075، و 16073.
6- مستدرک الوسائل: 14 / 47 / 16074 و 16075، و 16073.
7- فی نقل البحار: وأن لا یبیع من نخیل هذه القری، البحار: 103 / 184.
8- نهج البلاغة: الکتاب 24.
9- التهذیب: 9 / 148.
10- الظاهر: " للقریب والبعید ".
11- کنز العمال: 46158.
12- مستدرک الوسائل: 14 / 62 / 16110.
 

منبع:
میزان الحکمة (المجلد 14)

نویسنده: محمد محمدی ری شهری - حمیدرضا شیخی
این مقاله در تاریخ 1403/9/11 بروز رسانی شده است